کودک من.....
گاهی به گذشته برمیگردم......یاد آن روزهایی که زندگیم فقط یک عضو داشت و خودم بودم و خودم......چه اضطرابی آن روزها در وجودم موج میزد.....از اینکه مرد زندگیم که باشد و چه باشد.....اصلا آیا زندگیم مشترک خواهد شد یا در تجرد باقی خواهم ماند.......آن روزها هرگز به داشتن تو فکر نمیکردم.......فکر تو از خیال من فاصله ای طولانی داشت........چه میدانستم شاید 5 سال بعد زندگیم ،نه بلکه قلبم به تکه سوم تقسیم خواهد شد و در آغوشم روز و شب در حال تپش خواهد بود.........
نگاهت معنای زندگیم شده و لبخندت تمام شور و عشقم..........
به زندگی نگاه کن فرزندم و در همه حال به آن لبخند بزن تا با تو بخندد........
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی