بیمه اش کردم به نامت یا حسین.....
دخترم دهه اول محرم هم گذشت و تو اولین محرم زندگیتو تجربه کردی و با
حضور در روضه های اباعبدالله و سیاهپوش کردنت بیمه آقا کردیمت......
واست یه دست لباس سقایی هم خریدم.......همیشه آرزو داشتم یه روز یه نینی
داشته باشم و تو ایام محرم از این مدل لباسا تنش کنم و با خودم ببرمش مجالس عزاداری ......اونجا بهش شیر بدم و تو اون فضا در آغوش بگیرمش....خدایا شکرت که به
آرزوم رسیدم....
این جعبه لباس سقایی که بعداز خریدنش دادم بهت تا خوب نگاش کنی.
اینجا هم داریم میریم روضه.....این پرده سیاه رو هم واسه خونه خودمون خریدیم......خیلی دوست دارم تو خونم مجلس عزای امام حسین بگیرم امیدوارم زودتر قسمتم بشه......نمیدونم چطور بهت بگم زینب اما مامانت عشق عجیبی به امام حسین داره.....شاید اینجا مجال و محل گفتنش نباشه.......
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی