نازی زینبنازی زینب، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 21 روز سن داره

****میوه دل مامان و بابا****

عقب گرد....

میدونم خیلی غیبتم طولانی شده بود .....آخه چکار کنم دیگه اجازه نمیدی ازت عکس بگیرم......مجبورم با فیلم خاطراتت رو ثبت کنم........از کجا برات بگم مامانی؟از دویدنت مثل فشنگ از این سر خونه به اون سر؟از حرفای شیرینت؟از بوس کردن و بوس دادنت.....؟از روابط بالای اجتماعیت؟از......؟دخترم نمیخوام اینجا از کارهایی بنویسم که دیر یا زود هر بچه ای انجام میده.......اومدم بهت بگم دیوونه وار عاشقتم.......گاهی نمیدونم احساسمو چطور بهت نشون بدم؟نهایت کاری که میتونم بکنم اینه که تو آغوشم فششششششااااااااارتتتتتتتتت بدم که جیغ بزنی.....هیهیهیهیهیهیهیهییی اینم نازی جیگرم در اون حال   این عکسا اواخر ماه 5 دخملی ه...
18 اسفند 1391

آتلیه روناک

بلاخره بعد از یک ماه عکسات حاضر شد........ماه پیش درست 10 روز قبل از تولد یک سالگیت بردمت روناک .........البته یه کمی عجله ای شد واسه همین از یکی از عکسات خیلی راضی نیستم(بعدا میگم کدوم)......دلم میخواست زودتر واسه روز تولد عکسا آماده بشه اما گفتن 1 ماه طول میکشه........خلاصه این 1 ماه هم گذشت و عکسات به دستمون رسید......   عاشق این عکستم:       این عکسا فتوشاپ نشده است.....جلوی این عکست یه کیک تولد مونتاژ شده:   اون عکسی که به نظرم افتضاحه اینه......اولا اینکه کفشاتو یادم رفته بود با خودم بیارم ،درثانی قرار بود با فتوشاپ روبان پشت لباس و پمپرزت محو بشه که یادشون رفته بود ا...
18 بهمن 1391

و اما 1 سالگی.......

دخترم کاملا راه افتاده دیگه..........باید برم واسش یه جفت کفش درست و حسابی بخرم.....آخه ماشالا سنگین شدی جیگرم...........دیروز بردمت بهداشت تا واکسن 1 سالگیتو بزنم همونجا قد و وزنتم گرفتن...... قدت: 79  وزنت:12   اونا گفتن عالیه اما من خودم از وزنت راضی نیستم آخه 2 ماهه رو این وزن موندی........!!!! بریم سراغ عکسای خوشگلت:   بعدا نوشت: فکر میکنم منم باید کم کم به فکر رمزدار کردن مطالب بیفتم......واقعا آدم تو این محیط مجازی هم از شر انسانهای بی فرهنگ نمیتونه درامان باشه........ ...
8 بهمن 1391

تولد تولد تولدت مبارک

گل خوشگل من.........عزیز دلم.........بهترین من.........تولدت مبارک بعدا میام با یه عالمه عکس از تولدت........دوربین خونه مامانم جامونده!!!!!!!!!!!!! ...
28 دی 1391

آلبوم خاطرات

عزیزم این پست مختص عکسای خوشگلت از روز تولدت تا 1 سالگی هست........میذارم تو ادامه مطلب   ادامه مطلب یادتون نره بدو تولد.......بیمارستان بنت الهدی:   1 ماهگی:   2 ماهگی:   3 ماهگی:   4 ماهگی:   5 ماهگی:   6 ماهگی:   7 ماهگی:   8 ماهگی:   9 ماهگی:   10 ماهگی:   11 ماهگی:   و............... 12 ماهگی و به عبارتی 1 سالگی: تنها عکسی که تو با کیک کوچولوی تولد داشتی همین بود.......بقیه عکسا همه شلوغ پلوغ بود.......البته اینو بگم مهمونیمون خیلی کوچولو ...
28 دی 1391

.......!!!!!!

پنجشنبه نهار خونه مامان جون دعوت شدیم........زینب گلم آماده شده بریم مهمونی......باید بگم همینکه لباسای بیرونشو میخوام تنش کنم مثل یه دختر خوب و خانم آروم میشینه.....آخه عاااااااااااششششق  دَدر رفتنه.......اینجا هم حاضرش کردم تا بریم اما همینکه دید بابا مهدی بدون زینب رفت بیرون و منم دوربین برداشتم تا ازش عکس بگیرم فکر الکی لباس تنش کردم......زد زیر گریه.......  راستی اینو بگم اونروز یعنی پنجشنبه زینب واسه اولین بار دستشو از زمین گرفت و خودش رو پاهاش ایستاد....بدون کمک گرفتن از چیزی....تازه دوقدم هم بعدش راه رفت....... بعد از اینکه من پشت دوربین دلقک شدم.......   م...
16 دی 1391